آشنایی با معماری دیکانستراکشن و معروفترین نمونههای آن
فهرست عناوین
معماری دیکانستراکشن، یکی از سبکهای معماری است که نیمه دوم قرن گذشته ظهور کرد. در واقع، بنیانگذار این سبک معماری، ژاک دریدا است. دریدا، یکی از فلاسفه بسیار تاثیرگذار در مکتب پسا ساختارگرایی محسوب میشود که تاثیر فراوانی بر شکلگیری و تداوم معماری دیکانستراکشن داشت.
سبک معماری دیکانستراکشن همان ساختارشکنی است که همانطور که از نام آن پیداست، مبانی ساختارگرایی را به مبارزه طلبیده و این موضوع را در ساخت و ساز به چالش میکشد. دیکانستراکتیوها، افرادی با عقایدی ویژه هستند. آنها به ماهیت مستقل پدیدهها معتقد هستند و بر این اساس از نظر آنها، هیچ دو چیزی مشابه یکدیگر نیست و هیچ برداشتی، بر برداشت دیگر، برتری ندارد.
پیتر آیزنمن، دریچه ورود دیکانستراکشن به معماری بود، این اتفاق در اوایل دهه 80 میلادی در آمریکا رخ داد. آیزنمن اعتقاد داشت که معماری باید همگام با سایر تغییرات جامعه و جامعه علمی، تغییر کند و خود را با این تحولات سازگار کند.
آیزنمن معتقد بود که معماری مدرن توجهی معطوف به آینده دارد، در حالی که در پست مدرن توجه به گذشته است و به عقیده او، معمار باید در قالب اکنون کار کند و طراحیهای او باید در راستای تحولات روز باشد.
در این زمینه، در معماری دیکانستراکشن، ویژگیهایی کلی وجود دارد که در ادامه این ویژگیها را از نظر میگذرانیم.
آشنایی با ویژگیهای معماری دیکانستراکشن
به وجود آوردن احساس ناپایداری و تعلیق
ایجاد حس پویایی
کنار هم قرار گرفتن نمادهای نامربوط
عدم لزوم استفاده از خطوط صاف و جایز بودن استفاده از خطوط کج و معوج
تداخل سطوح معلق و حجم
بسیاری از افراد، دیکانستراکشن را زیرمجموعهای از معماری پست مدرن میدانند، چرا که در دیکانستراکشن نه تنها به گذشته نگاهی داریم، بلکه آینده نیز برایمان معنادار است.
جالب است بدانید در دیکانستراکشن، فرم پیرو عملکرد نیست، بلکه عملکرد در خدlت فرم است و از آن تبعیت میکند!
رابطه آیزنمن و معماری دیکانستراکشن
اگر اسامی گروه 5 نفره آیزنمن،چارلز گواتمی،جان هیداک،ریچارد میر و میشل گریوز را شنیدهاید، پس با سردمداران دیکانستراکشن آشنا هستید. آیزنمن یکی از اعضای این گروه بود که در سال 1932 متولد شد و در قرن 20 یکی از معروفترین معماران آمریکا بود. این گروه در سال 1969، آثار خود را در موزه هنرهای مدرن در معرض نمایش گذاشتند و از همانجا ارائه عمومی ساختارشکنیهای خود را تجربه کردند. هر یک از این افراد، سالها بعد، شیوه خاص ساختارشکنانه خود را داشتند.
آیزنمن در طراحیهای خود بیش از هرچیز، تحت تاثیر اندیشههای دریدا قرار دارد. تئوریهای آیزنمن در معماری در نهایت از رسیدن به یک آزادی در طراحی تبعیت میکند و حامی این دیدگاه است. معماری آیزنمن در جستوجوی وارد کردن فضاها و مفاهیم جدید به این عرصه است.
آثار آیزنمن، منتقدان بسیاری در عرصه هنر و معماری دارد.
در ادامه، به معرفی آثاری مهم از معماری دیکانستراکشن میپردازیم.
موزه طراحی ویترا، اثری مهم از معماری دیکانستراکشن
در اینجا با یکی از معماران مهم دیکانستراکشن، فرانگ گری، رو به رو هستیم که یکی از آثار شاخص و متمایز او، موزه طراحی ویترا در شهر ویل آلمان است. در سال 1989، این موزه توسط رالف فلبام برپا شد. فلبام، مدیرعامل شرکت مبلمان ویترا است که کارفرما و پشتیبان این اثر ارزشمند معماری بود.
در این موزه، گنجینهای از مبلمانها را میبینیم که از ادوار مختلف گرد هم آمدهاند. در واقع در این موزه میتوان مبلمانهایی از آغاز قرن 19 تا کنون را یافت.
در دو دهه اخیر، این موزه مکانی برای کارگاههای آموزشی، کارگاههای مرمت و احیا مبلمان و کتابخانه پژوهشی در این حیطه بودهاست و فعالیتهای فرهنگی گوناگونی را در عرصه مبلمان تدارک دیدهاست و به ارتقا طراحی مبلمان کمک شایان توجهی کردهاست.
این اثر معماری، نخستین طرح فرانک گری در اروپا است و یکی از جاذبههای معماری آلمان محسوب میشود.
طراحی پارک دولاویلت پاریس
برنارد چومی از دیگر خالقان آثار معماری دیکانستراکشن است که در اواسط دهه 90 قرن 20، پارک دولاویلت پاریس را طراحی کرد. این پارک سراسر جاذبه معماری است و یکی از موفقترین نمونههای دیکانستراکشن در زمینه طراحی معماری منظر است.
دولاویلت در فرانسوی به معنای بنفشه است و این پارک توانسته فضایی بسیار دلنشین برای اهالی شهر ایجاد کند. نکته جالب توجه، به کار رفتن عناصری قرمز رنگ در اکثر نقاط این پارک است.
در وحله اول، این عناصر به نوعی رنگ سبز پارک را تکمیل میکنند. همانطور که میدانید در طبیعت نیز رنگ سرخ، مکملی جذاب برای رنگ سبز است که ترکیب این دو و همنشینی آنها، باعث ایجاد پویایی در محیط خواهد شد.
در دهه 70 میلادی، برنارد چومی، تئوریهای منحصر به فردی داشت که در جریانهایی مثل گالریها و … توانست به آنها قوام ببخشید. تمرکز تئوریهای او، بر انفصال کاربری، فرم و ارزش اجتماعی در معماری معاصر بود. چومی، معتقد بود که ایجاد ارتباط میان این سه مفهوم در جامعه آن زمان، غیر ممکن است و تا حدی منسوخ شده.
در راستای همین طرز تفکر و همین تئوری، پارک دلاویلت توسط او طراحی شد. در سال 1983، این اثر جایزهای معتبر برای او به همراه داشت. این اثر 35 فولی قرمز دارد و در کنار آن، فضاهایی تفریحی و ورزشی، مرکز موسیقی و موزه علم و صنعت نیز در این پارک جای گرفتهاند.
معماری ایستگاه آتشنشانی ویترا
ده سال بعد از آتشسوزی ویلم راین در آلمان در سال 1981، شرکت ویترا به دنبال یافتن یک معمار برای طراحی ایستگاه آتشنشانی بود و در این زمینه زاها حدید برای این پروژه انتخاب شد. این پروژه، اولین فعالیت زاها حدید بود که در سال 1993 آن را تکمیل کرد و دریچهای برای معرفی او به جهانیان بود. هدف زاها حدید در این اثر معماری، ایجاد فضایی کاملا سیال بود و میخواست مخاطب در هرکجای کار که قرار میگیرد، کل ساختمان را ببیند.
این شفافیت با مصالح شفاف ایجاد نشدهاست و بتن، متریال اصلی این اثر زاها حدید است.
مرکز هنرهای بصری وکسنر
و اما میرسیم به یکی از آثار برجسته معماری دیکانستراکشن، یعنی مرکز هنرهای بصری وکسنر که در سالهای 1982 تا 1989 ساخته شدهاست و در شهر کلمبوس آمریکا واقع است. در سال 1982 مسابقهای برای طراحی این ساختمان برگزار شد و شرکتکنندگانی از قبیل آرتور اریکسون، مایکل گریوز و پیتر آیزنمن در این مسابقه حضور داشتند.
سایت این ساختمان در شرق دانشگاه اوهایو واقع است و استفاده آن، نمایش آثار هنرمندان و دانشجویان است. در میان آثار شرکت کرده در این مسابقه، طرح آیزنمن طرح منتخب بود و نکته جالب توجه این است که تمامی شرکتکنندگان اثر خود را بین دروازه ورودی و مابقی ساختمانها طراحی کرده بودند، ولی پیتر آیزنمن در نهایت عملی ساختارشکنانه، طراحی خود را در فضای باریک بین دو ساختمان انجام داده بود.
این طرح، سرآغاز سبک دیکانستراکشن است! سبکی که به سرعت توانست آوازهای درخور در مجامع بینالمللی بیابد.
آیزنمن در توجیه این اثر خود میگوید که این نقطه محل دیدار دو قشر متفاوت است، یعنی مردم عادی که مخاطب هستند و دانشجویان و هنرمندان که ارائهدهنده کار خود هستند، پس برای هر یک از این اقشار یک کد داریم. یک کد، محورهای شطرنجی دانشگاه است و کد دیگر، شبکه شطرنجی کلمبوس است. اختلاف درجه این دو شبکه از هم 17 درجه است و این دو در سایت به عنوان نمادی از این دو گروه با هم تلاقی یافتهاند.
این دو محور مانند تیغههای قیچی هستند و هیچ یک بر دیگری ارجح نیست.
آشنایی با طراحی فولدینگ
فولدینگ، سبکی دیگر از معماری است که میتوان آن را نتیجه معماری دیکانستراکشن دانست. این دو معماری شباهتهای زیادی دارند، در هر دو سلسله مراتب وجود ندارد، هر دو معتقد به تکثر معانی متون هستند و به عقیده آنها در جهان چیزی بر چیز دیگری ارجحیت ندارد.
با اینحال، در معماری فولدینگ، همترازی و همینطور، افقگرایی مهم هستند.
در معماری فولدینگ، لایهها در کنار یکدیگر قرار میگیرند و همهچیز در کنار هم قرار دارد و هیچ لایهای در لایه دیگر فرو نرفتهاست. در فولدینگ همهچیز در یک سطح است در واقع، مرکز مداری در این معماری مورد پذیرش نیست و گسترش در جهت طول بسیار مورد توجه است.
فولدینگ، نوعی معماری قابل انعطاف نیز هست که خود را با شرایط محیطی وفق داده است. در واقع در فولدینگ، هر لایه، ضمن حفظ خصوصیات مخصوص به خود، بدون ارجحیت بر لایه دیگر با توجه به شرایط، در حالتی نرم و انعطافپذیر در سایت قرار میگیرد.
در واقع میتوان ویژگیهای معماری فولدینگ را به اختصار به این صورت بیان کرد:
لایه لایه بودن
حفظ ماهیت هر لایه
قرارگیری لایهها در کنار یکدیگر
همترازی لایهها
افقگرایی لایهها
ارگانیک بودن
انعطافپذیری فرم
قابلیت تطبیق با محیط طبیعی
شباهتها سبک دیکانستراکشن و سبک فولدینگ
فلسفه سبک فولدینگ، از فلسفه معماری دیکانستراکشن نشات میگیرد، در نتیجه این دو در بسیاری از وجوه به یکدیگر شبیه هستند.
هدف اصلی هر دو نوع سبک، پاسخگویی به تفاسیر گوناگون از طرح است.
حفظ ماهیت لایهها در فولدینگ، شبیه به حفظ ماهیت احجام و سطوح در دیکانستراکشن است.
خلق فرمهای بدیع در پی تبعیت از علم مدرن، ویژگی هر دو سبک است.
در این نوشتار از وبلاگ دکتر بخشی، به آشنایی با سبک جذاب دیکانستراکشن پرداختیم. برای آشنایی با سایر موارد مربوط به معماری به دیگر مقالات ما سر بزنید و یا برای کسب اطلاع در زمینه خرید و فروش ویلا در مازندران و برج ساحلی، از طریق راههای ارتباطی با ما در تماس باشید.